خود اگاهی نسبی درمیان دانشجویان ما

تظاهرات که امروز در جلوی خوابگاه دانشجویان دانشگاه کابل به مناسب جنایت دولت اسلام نمای جمهوری ایران  راه اندازی شد بود.  این تظاهرات  خود جوشی و اگاهانه نبوده و دران تظاهرات  عده ای  از دانشجویان مورد  استفاده های سیاسی قرار گرفته بود بوقوع پیوست .که دران عده ای محدود از دانشجویان میخواستند تظاهرات کنند ،اتقاقن درهمان لحظه ای عده ای به خود اگاهی نسبی رسیده بودند و مانع این تظاهرات شدند و ازادامه در ان تظاهرات ابا ورزیدند . ان دسته از دانشجویان که دست از تظاهرات کشیدند  این تظاهرات را مربوط به نجیب الله کابلی دانسته و می گفتندکه به تحرک او این تظاهرات راه اندازی شده اند .

هر چند دانشجویان در هر دوره و دولت که بوده به عنوان یک قشری فعال و تعین کننده بوده و لی متاسفانه جو حاکمه زمان ما نمی گزارند که دیگر این قشر فعالیت هایش را در جای که به انها سیاست تدریش می شوند فعالیت سیاسی  کنند.

این جو سیاسی از انجا که در سرزمین ما حاکمیت یافته افزایش بدبختی ها و هزاران مشکلات دیگر را در سد راه این نسل جوان قرار داده و میدهند . هر چند یش از این که این جریان به قدرت برسند قدرت سیاهی طالبانی حاکم بود که انها نه تنها مانع پیشر فت مردم  بود بلکه  مردم را  به هزاران مشکلات دیگر مواجه ساخت که تا به امروز مردم ما بهایی سنگین انرا می پردازند .هر چند نظامی سیاه طالبانی با ان روش که از قبل تعیین کرده بود ،ادامه میداد ولی متاسفانه دولت فعلی شعار و راه را که برای رسیدن به ان تعیین کرده اند درتناقض  قرار دارند.

بازگشت به تاریخ قدیمی رهایی از بهرانها

افغانستان کشوریست که تاریخ ان با تجاوزات  و حملات استعمارگری ها پیوند خورده است. هرچندتاریخ این خطه بنام افغانستان از سابقه چندان طولانی برخوردارنیست ولی بانهم گذری کوتا ه میندازیم.

تعدادی زیادی ازمردم وصاحب نظران به این عقیده اند که از ان روزی که این سرزمین نام خودرا از خراسان بزرگ به افغانستان اعلان کرد دیگر وضعیت خوب و ارام را نیافت . درانزمان خراسان در دست یکعده ازهمسایه های خود منقسم گردیده بود و برای اینکه دوباره بتوانیم به اصل و حاکمیت خودبرگردیم و بتوانیم حاکم و فرمانروا  ازخود تعین کنیم ،بزرگان قوم با احمدشاه ابدالی که تازه از سپاه نادر افشار جداشده بود در قندهار فعلی

بعداز نو روز جرگه بالاخره  به حیث پادشاه تعین گردید   و تاجی شاهی را به سر گذاشت  خودرا حاکم خراسا ن اعلان کرد، اما بعداز گذشت مدت زمانی با استفاده از اعتبارو صداقت مردم که وی را حاکم گماشته بود وی نام خراسان را به نام افغانستان تبدیل کرد. علت نا ارامی ها و شورشهای متداوم و عدم تابعیت از دولت مرکزی همان تغیرنام این خطه بنام افغانستان است که این نام نه تنها مارا اقناع کننده نبوده بلکه خنجری بزرگ هست که مار ا ازهویت های تاریخی و باستانی بریش میزند.

مابنام ارینهای که اولین بار تمدن و شهر سازی را برای این قلمرو اموختاندیم و تهداب تمدن راگذاشتیم  چطور میتوانیم ازین افتخارات بزرگ وتاریخی خود دست بر داریم و بیایم نام را بی پذیریم که نه تنها معرف ما نیست بلکه ما  را از خودما و تاریخ کهن 5000 هزار ساله ما بیگانه میسازد. حاکمان بی هویت در طول تاریخ(اززمان تبدیل نام به بعد) در این قلمرو حکم رانده اند که نه تنها به هویت های تاریخی خود افتخارنکرده بلکه تا توانسته خودو جعرا فیای قلمرو خودرا بی هویت معرفی کند ،  و نمونه بارز ان هم همین است که اسم زیبا وتاریخی خودرا که تمام شهروندان این قلمرو درحفظ و نگهداری ان جان نثار میکردند فراموش و در جای ان نام که بیانگریک قوم و ملیت خاص هست گماشته می شوند که این خود نوع از برتری طلبی و تبعیض های اشکار درمیان متباقی شهروندان قایل میشوند.

این تغیر اسم سراغازی فصل شورشها و سو استفاده ها دراین قلمروشد که یکباری دیگر همان تباهی و بیگانگی را به ارمغان اورد که این

اعلان کشوری بنام افغانستان بیانگر امتیاز طلبی های قومی  و سواستفاده از موقعیت های سیاسی وی  شده و ازانروز به بعد ما شاهد گیرو داری های داخلی و حملات چندین بار انگلس هارا درافغانستان شاهد هستیم.

هر چند مردم دلیر وغیوری خراسا ن به جواب دندان شکن درمقا بل این حملات دادند ولی دل شکنیها و عدم شفافیت های موجوده در دستگاه حاکمه توانیست  نفوذ استعمارگران  ازبین نرود و تا امروز باقی بیماند .

هر گاه مروری کوتاه به جریان های گذشته داشته باشیم می بینیم که چیزی جز تباهی و بربادی در تاریخ بنام افغانستان  ثبت نگردیده اند .

هر گاه عاملین این دست درازی ها را و مهره های که در اجرای چینین پلان های شوم دست داشته اند  بیشتر معرفی گردد خود بیانگر اینست که از همان اغاز تابحال کوچکترین خاک فروشی از باشنده گان اصلی و بومی این سر زمین سر نزده اند، همش همان های بودند که یکبارگی از بیابان ها به تمدن های ما هجوم اوردن و چون همان حال وهوای کوچیگری و وحشی بودنش حس می شد به خرابی واز بین بردن هویت های تاریخی باشندگان اصلی  این سرزمین دست زدند تا اینها را از هویت و خودش بیگانه سازند.

غفلت  های متواتر

فرازو نشیب زمان وگردش چرخ نیلوفری درقلب تاریخ لکه های داغداری را به یادگارگذاشت واندیشه های که از عمق احساس نیک شهروندان این خطه بی اب وگل به جوش امده بودند ازمحدوده اندیشه شان نگذاشتن بیشترتبارز کندو بیسترهای همواری فرهنگی و علمی را که زمینه شگوفای نسل جوان این دیار می شوند هر روز به بهانه های مختلف انرا در تنگنا و محدودیت قرارمیدهند وصحنه های را که این کشورخواهان جنبه های مختلف سازندگی انست ،انرا به نحوی منفی تلقی کرده و سدهای را در جلوان قرارمیدهد.

تشکیل نهادهای دانشجویی و جنبش های فرهنگی که درهر گوشه وکناردنیا نقش تعیین کننده را در تعیین رهبران دولتی و شناسایی چهره های مفتخر و با استعداد را به عهده دارند ، این جوشش ها وجنبش ها به شکل از اشکال درتنگناها قرار داده می شوند و درتلاش هستند که زمینه های فعالیت این گروه  را محدود تر کند و هر روز محیط و فضایی را که ازان انسانهای فردای همین کشورتربیه و فارغ می شوند در جو نا سالم سازنده گی قرار دهند و جای که نسل جوان برای بهترشدن   و مسلکی شدن می ایند و این فضا و مکان را محدود ساخته و جلو فعالیت های دانشجویی را می گیرند.

هرچند پروگرام های درسی دانشکده علوم سیاسی  بستگی زیادی به فعالیت های عملی دانش جویان  دارند  ولی زمینه عملی نمودن سیاست توسط دسته ها و گروه ها بسته شده و مانع های زیادی ایجاد میگردند.

هرگاه مانع های فعلی درفضای اموزشی به این شکل ادامه یابد ، کشور به قلت نیروی فعال و بااندیشه های متعالی و کار ازموده مواجه خواهدشد. هر چند درین اواخر دانشگاه های کشورفارغین زیادی را به جامعه تقدیم نمود ه است ولی متاسفانه ماشاهد هستیم که زمینه های کاری وجذب این فارغین کمتر مساعد بوده و هست.  یگانه مشکل اساسی که مردم ما با ان مواجه هست نبود کارو اشتغال برای نیروی کارگر ما هست  که ابادی کشور بستگی زیادی به ان دارند ،نبود اینگونه زمینه ها مردم را وادار به مهاجرت کرده و می کند که ما شاهد سیل اسای مهاجرت درسال قبل از مرز ولایت هرات به کشوری جمهوری اسلامی ایران بودیم که این نیروی کارگر ما توانسته چرخ های بزرگ صنعتی کشورهای همسایه را به حرکت دراورند وسبب ابادی زیادی ان کشورها گردند اما متاسفانه در داخل کشوراز این نیروی عظیم  استفاده کمتر صورت می گرند.

و همچنان ما شاهد هستیم که رهبران سیاسی کشورما در قبال این شهروندان  خود در کشورهای همسایه بی توجه بوده  که درین اواخر گزارش که توسط نماینده گان مردم که به کشوری جمهوری اسلامی ایران رفته بود منتشر شد که بیش از پنج هزار نفر از افغانی های ما به زندان ایران محبس  می باشد که بیش از سه هزاران به اعدام محکوم گردیده است. و همچینان چند روز قبل شاهد بودیم که بنابر گزارش که منتشر شده به تعداد چهل و پنج نفر اعدام گردیده اند ولی وزارت خارجه کشورسه تن از انها را تایید کرده اند متباقی انهارا رد کرده اند.

هر چند تفاوت زیادی بین  ارقام اعلان شده است و با انهم   وزارت خارجه کشور قرار داد و توافق نامه های را راجع به جرم و جرایم شهروندان هر دو کشور امضا کرده که قبل از مجازات شهروندان هر دو کشورباهم قبلن به توافق برسد،در حالیکه دولت افغانستان اعلام کرده اند که در خصوص اعدام اینعده افراد دولت ایران هیچگونه اطلاعی قبلی به دولت افغانستان نداده است  ،ولی اعدام های اخرشهروندان افغان درایران زیرپانمودن این توافقات را نشان میدهد.