دوبیتی
به آغوشی سکوت شب پناهم
تو میجوشی همیشه در نگاهم
به کوی عشق راندی با نگاهت
کمند از زلف انداختی به راهم
نهـــال آرزوهــا را نشــانـدم
به پایش جوی آبی را کشاندم
سپردم دست باغبـان نگـاهـم
به برگهایش دوبیتی ها فشاندم
به آغوشی سکوت شب پناهم
نهـــال آرزوهــا را نشــانـدم
دختروزیر رمانیست که جریان یک نسل کشی منظم وسیسمتاتیک هزاره ها را که توسط دستگاه استبدادی عبدالرحمان راه اندازی شده بود به تصویر می کشد .تصویری که به روایت فیض محمدکاتب هزاره 62% این مردم توسط جلادان خون آشام از دم تیغ گذرانیده می شود و تمام دارایی و اموالشان حلال و اهل وعیالشان به اسارت گرفته شده و به بازار برده فروشی های کابل وهندوستان میرسد .
این کتاب که به قلم دکتر لیلیاس همیلتون که خود طبیب دربار عبدالرحمان بوده نوشته گردیده است . نگارنده ی کتاب می نویسد که هرآنچه را دیدم ، شنیدم و با افرادی این دسته و گروه قومی صحبت کردم نوشته ام .این کتاب روایت مستقیم از شخص است که خود مدت زیادی را به عنوان طبیب دربار کار نمود و از چشم دیدهایش نوشته است . این کتاب درین اواخر توسط حاجی محمد محقق از کشور سویس به کابل آورده شد و توسط گل حسین احمدی ترجمه و انتشارات راه فردا چاپ و به دست نشر سپرد .
هرچند درغیابت و نبود این کتاب هم واقعیات تلخ و تاریک این دوره به همه مردم از طریق تاریخ نگاران و نویسندگان رسیده است . یکی ازاین تاریخ نویسان فیض محمد کاتب هزاره است که با نوشتن کتاب سراج التواریخش تمام آنچه بر این مردم گذشته است را از دست فراموشی و کتمان های تاریخی محفوظ نگهداشته است .کاتب که خود مدت زیادی از عمرش را در دربار سپری نموده و تمام واقعیات تلخ و ظلم های روا داشته شده برمردمش را دیده با قلم توانایش به ثبت و نگارش آن پرداخته است که امروز آثارش زیب و زینت کتابخانه های بزرگ است . دقت درکار و دست بالایش در نویسندگی سبب گردید که بهیقی دیگر ظهور کند واز اتفاقات و حوادث تلخ گذشته بر این جغرافیا و مردم را از افتیدن در پرتگاه فراموشی نجات بدهد.
کتاب دختر وزیر از نثر ساده ی وروان برخوردارست که از شاخصه های رمانی وادبی آن آنچنان برجسته نیست . هرگاه به ساختاری نوشتاری کتاب به دقت کامل نگاه کنیم گفته می توانم که بیشتر حکایت گرهمان محتویات کتاب است که از یک نسل کشی و استبداد روایت می کند ، پس بهتر است جنبه ی تاریخی و نقل تاریخی به این کتاب بدهیم تا به یک رمان ادبی .
چند نکته ی در کتاب دختر وزیر:
اول : افغانستان
افغانستان به مناطق و جغرافیای گفته می شده است که زیر قلمرو حکومت مرکزی کابل بوده و تمام جغرافیای فعلی امروزی بنام افغانستان را احتوا نمی کرده است . افغانستان همانطور که شما در تاریخ نیز میخوانید وآگاهی دارید که عمر چندان دراز و طولانی ندارد، ولی بر اساس حاکمیت یکعده از افرادی متعصب وجعل کار در سرزمین خراسان بزرگ سبب گردید که بیشترین تلاشش را بخرچ بدهند تا ازطریق جعل در تاریخ باشندگان بومی این سرزمین ؛شهروندان بومی این جغرافیا را با داشته های فرهنگی ، قدامت تاریخی و ارتباط با نیاکانش بیگانه سازد . تاجای موفق به این کارهم شده است که این روند توقف نکرده وادامه دارد .
دوم: کلمه ی افغان
واژه افغان درین کتاب از هویت یک دسته ی قومی و گروه مشخص نژادی سخن میراند که امروز بنام پشتون می شناسیم . هرگاه به ساحات مرکزی افغانستان سفر نمایید و ازتمام باشندگان آن جغرافیا بپرسید تاهنوز کلمه ی افغان معادل با پشتون است که حاکمیت امروزی ادامه ی همان سیاست های مستبدانه و جعلکاری در تاریخ را ادامه میدهد تا ازین طریق یک هویت بریده و ناشناخته را برسایر ملیت های موجود در جغرافیای بنام افغانستان تحمیل نماید .
سوم : هزاره یا هزارستان
هرگاه افرادی که از ساحات مرکزی افغانستان به کابل بیاید ویاهم تصمیم رفتن به آن جغرافیا را داشته باشد می گوید از "ازره " آمدم ویاهم به "ازره " میروم . روی این کلمه بحث نمی کنیم که کلمه "هزاره " درست است یا "ازره" اما هرکدام این کلمه برعلاوه ی که اسم یک قوم خاص را با داشته های فرهنگی ، مذهبی و ساختاری ظاهری که دارد بیان می کند ، بیانگر جغرافیا و محل آن نیز می باشد که در آن زندگی می کند . کلمه ی هزاره برعلاوه اینکه بیانگر اسمی یک قوم خاص درین کتاب می باشد نشاندهنده ی جغرافیا و سر زمین آنها نیز می باشد .
هزارستان تا زمان امیر عبدالرحمان خان از استقلالیت کامل برخوردار بوده که بیشتر توسط حکومت های محلی و ملوک الطوایفی اداره و به پیش برده می شده اند . وقتی امیر کابل چشم طمع و خودخواهی اش گشوده می شود به سرزمین هزارستان نمایندگانش را می فرستد تا از حکومت افغانستان اطاعت نموده و جزی قلمروی افغانستان گردند . این مساله خود نشان میدهد که هزارستان از استقلالیت برخوردارد بوده است .