ویژگیهای شعر شاعران معاصر افغانستان
آغاز ادبیات معاصر افغانستان
ادبیات معاصر افغانستان ازهمان دورآن امان الله خان آغاز مشود و دامنه ی آن ادامه پیدا می کند و تابه امروز ادامه دارد. تعدادی زیادی از قلم بدستان و نویسندگان نقش برجسته و برازنده ی خود را در پرباری و غنامندی ادبیات و فرهنگ این ملت بازی کرده اند .آغاز کاری شاعران معاصر افغانستان را می توان از عبدالهادی داوی و عبدالعلی مستغنی و هم دورانانش دانسته و تا به امروز کار دراین زمیه جریان دارد و تا اینکه شعر با تغیرات جدی در عرصه قالب ومحتوا موا جه می شود وبرای اولین بار در افغانستان تغیرات قالب درشعر توسط استاد خلیل الله خلیلی اساس گذاشته می شود. استاد خلیل الله خلیلی از پیشگامان ادبیات معاصر افغانستان است که توانست قالب جدید نیمایی را در شعر افغانستان داخل و تحول بزرگ را در شعر ایجاد کند . هرچند بار اول این گونه تغیرات و تحولات در عرصه ی قالبهای شعری توسط نیمایوشیج در ادبیات ایران رونما گردید که شاعران و نویسندگان ما با پیروی و تقلید از آنان این شیوه را در ادبیات معاصر افغانستان نیز بکار بردند.
موضوعات شعری شاعران در این دوره گسترده بود ه و بیشترین آنان از عشق به میهن و زیبای و تعاون و دستگیری به محتاجان را تشکیل میدهد. و این روند تا انقلاب و کودتای سال 57 ادامه می یابند و انقلاب آن سال تغیرات جدی را در روند اجتماع و سیاست گزاری ها و موضوعا ت شعری شاعران ایجاد کرد .
شاعران معاصر افغانستان از نگاه ترکیبات و نوع پرداخت به موضوعات شعری از شاعران کلاسیک متفاوت بوده و تا اینکه در دهه ی شصت و اشغال افغانستان توسط حکومت دست نشانده ی شوروی سابق یکنوع تحول و تغیر جدی در ادبیات معاصر رونما گردید و شاعران دراین دوره به دو دسته تقسیم می گردند .
عده ی از شاعران دراین دوره که موافق با رژیم و جریان سیاسی حکومت بودند با سرایش شعر به تبلیغات رژیم و حکومت می پرداختند و از اشعارش در بیان اهداف نظام و گسترش نظام در افغانستان می کوشیدند. و از شاعران که دراین دوره بوده و هم فکر با نظام دست نشانده بودند به عنوان نمونه می توان از عبدالله ناییبی نام برد«او از لحاظ فکری در شعر، جانبدار ریالیزم سوسیالستی بود. د راشعارش بازتا ب حمایت از زحمتکشان به وضوحت مشهود است واز جهت سیاسی در خط طرفداران رژیم مستقر در کشور بعد از کودتای هفت ثور بود» (7 / 145)
اما عده ی دیگر از شاعران بودند که دراشعار خود از احوال و اوضاع پریشان میهن یادکرده و غمهای مردم خودرا بیان می کردند و در بعضی موقع مخالف با رژیم دست نشانده بوده و از آنان بد گویی می کردند و دراشعارش از نارضایتی و تنفر و همچنان به آگاهی دهی مردم می پرداختند و مردم را به شور و به پاخیزی علیه آن رژیم تشویق می کردند . زیرا فضای سیاسی کشور قسم درحال چرخش بودند که هرگز مجال فعالیت های که مخالف با رژیم بودند داده نمی شد و شاعران با استفاده از تاکتیک های شعری و ابهام گویی هایش به بیان این موضوع می پرداختند و نظام دست نشانده هم بطور دقیق تمام نشریات و رسانه هارا تحت نظر و کنترول داشتند.
و تمام نشریات و رسانه ها سانسور و بعد پخش می شدند.
عده ی که درداخل افغانستان با رژیم همنوا و موافق بودند آنان بیشتر به نام شاعری حزبی و شاعرکه موافق با رژیم بودند مطرح شدند واما عده ی دیگر که مخالف با رژیم و علیه آن بودند بنام شاعران مقاومت مطرح شدند و تعدادی از شاعران مقاومت سرا نسبت به هوا خواهان رژیم زیادبودند و همین نوع جبه گیری ها علیه نظام سبب آن شد که برای آنان در داخل کشور فضا تنگ و جای مناسب نباشد زیرا بودندکسانی که از همین مخالفت ها به زندان رفتند و سرکوب شدند به همین خاطر عده ی از قلم بدستان و شاعران دست به مهاجرت زده و با استفاده از همان فضا های مناسب که نبست به داخل کشور بهتر تر بود به قلم دست برده و از مردم و وطنش دفاع می کردند.
مهاجرین که از افغانستان بیرون شدند از کشورهای همسایه گرفته تا غرب رفتند و همین مهاجرت ها و دوری ها از وطن تاثیر عمیق روی شاعران و نویسندگان گذاشتند و همین مهاجرت ها سبب غنامندی و شکوه زبآن وادبیات معاصر کشور گردیدند. برای همه ی از ادبیات دوستان و ادب شناسان در داخل و خارج کشور معلوم است که شاعران و نویسندگان ما درهر محیط و فضای که بودند وطن را فراموش نکرده و مدام به فعالیت می پرداختند. این نکته را یاد آور باید شدکه مهاجرت ها سبب ایجاد حوزه های مختلف در ادبیات کشور گردیدو این ایجاد حوزه ها سبب رقابت و تشویق برای شاعرآن نو پا و ادب دوستان که تازه به ادبیات و سرایش شعر روی میاوردند گردید. ازجمله این حوزه ها می توان از حوزه ی ایران یاد آور شدکه توانست واقعاً ادبیات معاصر افغانستان رابه جهان و جهانیان معرفی و به اوج از شکوه مندی اش برساند.
ویژه گیهای شعر شاعران معاصر افغانستان
الف: ابهام گویی:
یکی از ویژه گیهای شعر شاعران معاصر در داخل کشور اینست که آنان به ابهام گویی می پرداختند و آن هم به سبب جو ناسالم سیاسی بودند که کشور به آن مواجه بود و به شدت تمام اشعاری آنان سانسور می شدند. یکی از این شاعران استاد واصف باختری است که ازتوانایی خوبی برخورداراست وی بر علاوه سرایش شعر مقالات ادبی نیز دارند و ی همچنان مطالعات زیادی دارد و ی تا حدودی به فلسفه نیز دست رسی داشته است . ویکی از دلیل پختگی شعر باختری مطالعات در زبانهای دیگر غیر از فارسی است که تعدادی زیادی از شعرهای شاعران را از انگلسی به فارسی برگردان کرده است هر چند برگردان شعر به شعر کاریست به نهایت دشوار ولی استاد باختری از عهده ای آن به خوبی برامده است . وی در شعری تحت نام خرگاه خاکستر به چینین ابهام گویی میپردازند:
درخرگا ه خاکستر
توازآن ناکجا آبادی می آیی؟
هنوز آن جا فروخوابیده میکاییل در خرگاه خاکستر؟
هنوز آن جا حریر روزهای رفته پای انداز ایوان فراموشیست ؟
و فردا ها
سواران نجیب جاودان در راه
هنوز آن جا چریک زخمی خورشید را در جنگل رگبار می جویند؟
سر انگشتان سبز لحظه های سبز
کدامین حله ی پندار را در کارگاه باد می بافند
و در رک های اتشدآن پیر دشتبان خون کدامین کاج می گردد؟
توازآن نا کجا آباد می آیی؟
زنسل پیله آن جا یادگاری مانده بر ابریشم برگی؟(1/137 )
هرگا ه دراین شعر به دقت توجه شوند یک نوع ابهام وگنگ گویی درآن نهفته است که معنای دقیق و انتخاب شده ای که توسط شاعر مطرح اند نمی توانیم دریابیم .در همان مصرع دوم این شعر "هنوز آن جا فرو خوابیده میکاییل در خرگاه خاکستر؟" یکنوع ترکیب و استفاده از زبان جدید است که شاعر با استفاده ازآن توانسته همان حرف دل خودرا در درون همین ترکیب و واژه ها بیان دارد. راجع به واصف باختری گفته می توانیم که یکی از بهترین شاعران معاصر زبان وادبیات پارسی در افغانستان بوده که توانست ادبیات معاصر افغانستان را به دیگرهم قطاراان فارسی زبانش معرفی نماید.
ب: تاثیر پذیری
یکی دیگر از ویژه گی شعر شاعران معاصر افغانستان تاثیر پذیری است که شاعران داخلی از حوزه های بیرون ازمحدوده ی جغرافیای اففانستان تاثیرپذیرفته است . شاعران که در حوزه ی مهاجرت درایران بسر برده و به سرایش شعر پرداخته اند بیشتر نسبت به دیگر شاعران تاثیر پذیرفته است.این تاثیر پذیری ها در عرصه های مختلف شعر صورت گرفته و می توان از این تاثیر پذیر های از قالب های جدیدی شعر گرفته تا ترکیب سازی ها و همچنان راه یافت عده ی از واژه های معمول در حوزه ی ایران وارد شعر این شاعران شده اند و همچنان یکی از خوبی ها ی این شاعران اینست که با وجود چینین تاثیر پذیر ی از سلاست خوبی زبانی و تاکتیک خوبی شعری بر خور دارشده است. شاعران حوزه ی ایران نسبت به شاعران داخل افغانستان از بافت و تاکتیک خوبی برخور دارست. هرچند بعضی شاعران دیگر هم از آن واژه ها استفاده کرده اند که درحوزه ی ایران نبوده و بالاخره نوع از تاثیرات آن محیط را حس کرده آند.
« هرچی از حضور شاعرآن مهاجر درایران بیشتر می گزرد و بویژه باظهور نسل جدیدی از افغان ها در محیط ایران ، بخشی از ویژه گی های زبانی داخل افغانستان به تدریج فراموش می شود و گویش این نسل به سمت ایرانی شدن به پیش می رود، به همین دلیل نیز می بینم در مجموعه های جدیدتر از مهاجران افغان این تفاوتها های زبانی کم رنگتر شده و به مرور تاثیر زبان فارسی ایران در آثاری اینان مشهود می شود، چنان که در مجموعه های شعری شعر سید ضیا قاسمی و محمد تقی اکبری به هیچ وجه نشانه های زبانی افغانستان را در اشعار نمی توان باز یافت». (3/90)
همچنان برای نمونه از وارد شدن واژه های معمول در ایران در مجموعه ی شعری ماه هزار پاره محمد شریف سعیدی که خود یک تن از مهاجران حوزه ی ایران بوده است یاد آور میشوم :
دراین مجموعه شعری واژه " کبریت " و واژه " هلو" آمده که در شعرسعیدی راه یافته است
در مجموعه ی ماه هزار پاره تحت عنوان" آتش واره " آمده است
چشم خورشید به کبریت شهابی مانده است
چه تواند مگر این آتش آواره ی شب
ویا هم از واژه هلو در شعری تحت نام " نه آرزو ، نه آه"
به روز روشن تابستان ، به باغهای بده بستان
هلوی تازه ی لبها را چه تازه تازه مکیده است او
واژه های معادل آن در افغانستان واژه های " گوگرد" و " شفتالو" است هر چند خود شریف سعیدی می گوید که این واژه ها را بطور آگاهانه آورده ام تا بتواند خواننده ی شعرمن چی درافغانستان و چی درایران با چینین واژه ها آشنای یابد و از احساس بیگانگی آنا ن در قسمت زبان کاسته شود زیرا زبان پارسی و دری دونام یک زبان است.ویاهم درشعری پرتو نادری که خود در افغانستان بوده ویاهم در دوران مهاجرت مدتی را در پشاور گزرانده نیزازهمین دست واژه ها آمده است که درمیان مردم افغانستان کمتر استعمال دارد.
درمجموعه ی دهان خون آلود آزادی تحت نام "کبریت شکسته ی غروب" آمده است که
از نصف النهار زندگی گذشته ام
ودر سراشیب تندگامهای من
یک گام
یک گام
یک گام
فرصت لغزیدن نیست
تا کوله باری را که سنگینی زمستان دارد
روی زمین بگذارم
و با کبریت شکسته غروب
سیگاری روشن کنم.
( 6/ 96 و 97 )
ج :استفاده از واژه ها ی عامیآنه
شریف سعیدی در شعرش از زبان عامیانه ی مردم استفاده کرده است که درمیان شاعران معاصر معمول است و نمونه ی ازآن واژه های عامیانه درشعرش تحت نام " نقاشی" چینین آمده است:
قلم یک شاخه گل گردیده، دستش ناگهان گلدان
کشیده رنگ ازگل تا کشیده کرپک و قاشی
دراین شعر واژه "کرپک" و "قاش" از زبان عامیانه وارد شعر شده و شع را زیبا ساخته است که معادل آن " مژگان " و" ابرو" است.
ویاهم در شعر تحت نام" سکه ی ستاره " آمده است که
منطق گلوله ها چه روشن است
سکه ی ستاره ها چه ناچل است
واژه " ناچل" به معنی باطل و تاریخ چیزی که گذشته باشد
ویاهم در شعر تحت نام" مرگ" آمده است که
نه، نیست ، نیست، که این دو ، دوزخند ؛ آری
دو دوزخی که تورا تا همیشه در داده است
واژه " درداده" به معنی آتش زدن است که در شعر راه یافته و ازآن استفاده خوبی کرده است.
واین نمونه های بود از زبآن شعر شریف سعیدی به عنوان یک تن از شاعران معاصر که یاد آوری گردید.پ
د: سیاسی بودن اشعار
شعرهای شاعران معاصر یکنوع رنگ وبوی سیاسی دارند البته به طوری قطع حکم کرده نمی توانیم ولی بانهم می توانیم نمونه های ازآن را بیاوریم. درجامعه مرد سالار افغآنستآن شاعرآن زن بیشتر تحت تاثیر اندیشه های جامعه مرد سالار بوده و این موضوع به خوبی دراشعار ی آنان منعکس شده است.
در شعر های شاعران زن در افغتنستان بیشتر همان موضوعا ت بازتاب یافته است که در اشعاری شاعران مرد مطرح بوده ؛ زیرا جامعه افغانستان یک جامعه کاملاً مذهبی و درعین حال جامعه مرد سالار است که این ویژه گی جامعه روی شاعران زن تاثیرگذاشته است زیرا شاعران و در مجموع انسان ها موجود اند اجتماعی که از اجتماع متاثر می شوند و بالمقابل بالای اجتماع تاثیر می گزارند.
یکی از شاعران زن درادبیات معاصر ما "خالده فروغ " اند این بانوی شاعر در ادبیات معاصر افغانستان جای خودرا پیدا کرده است و همچنان همانند شاعران مرد به روزگاری سیاسی کشور و همچنان متاثر از همان آشوب های گذشته به سرایش شعر پرداخته است و می توان ازنمونه های شعریش از کوچه های خالی دنیا تحت عنوان " آه این پیاله " یاد آورشد که درآن شعری سیاسی دارد.
آه این پیاله
این روزهای هفته و تصمیم های خام
بازآمدن به خویش از این گام ،یک کلام
این روزهای هفته چه بیهوده می خوریم
هم غصه های خاص و هم غصه های عام
این روزهای هفته فقط بیت آتشیم
آتش به غیر دود چی می آورد پیام
این روزهای هفته چه بیهوده ایم ما
هرلحظه انفجار حضوری ست والسلام
گاهی ز زنده گی پر وگاهی زمرگ پر
آه این پیاله این که همش آدم است نام
آه این پیاله این که سرود شکستن است
لبریز گشته این همه از چای انتقام
تصویره ی خداست فراموش خود شده ست
دراین مقام سخت به هم ریخت بی مقام
اعرابی است و کعبه نمی خواندش به خویش
این راه رفته است به بازار های شام
آهوست های هوی سرشتش دویدن است
هم می جهد زدام هم می رود به دام
آه این پیاله این که به تخمیر رفته است
زآب حلال سر زده و می شود حرام
آه این پیاله پخته نخواهد شد ایچگاه
این خام کی به سوخته گی می رسد تمام
( 4/7و8و9)
درشعر پرتونادری تحت نام " امیر بزرگ" که یک شعر سیاسی است به موضوع که در افغانستان درحال جریان است می پردازد واشاره به سیاستمداران این سرزمین دارد:
پیشوای من دیری است
نام نامی خودرا
برسکه های مفرغ تاریکی ضرب زده است؛
و«جیلک»سبز غیرت افغانی اش
تنگ تر ازان است
که شانه های سیاه « مشرف» را بپوشاند.
وهمین طور ادامه میدهد تا به اینجا میرسد که
پیشوای من در گهواره ی نظام ریاستی یونیکال
بزرگ شده است
ونام دیگرش «وحدت ملی » است
ومی داند که واژه های «شهروند»
و
«دانشگاه»
توطه ی تفنگ سالار بزرگ
«پرتونادری » است.
(6/ 101 و 102 )
ویاهم همین مساله ی سیاست در شعر محمدکاظم کاظمی
کاظم کاظمی درشعرتحت نام " عموزنجیر باف1" چینین می گوید
عاقبت زنجیر ما را چون کلاف
بافت محکم این عمو زنجیر باف
بافت محکم این عمو زنجیر باف
بعداز آن افکند پشت کوه قاف
بره ها ! فکری برا ی خود کنید
چون شبان و گرگ کردند ایتلاف
اینک این ماییم ، نعشی نیمه جان
کرکسان گرد سر ما در طواف
ما ضعیفان تا چه مرداری کنیم
پهلوانان را که اینجا رفت ناف
آن یکی صد فخر دارد برکلاه
گرچه بی شلوار شد روز مصاف
آن یکی دیگر به آواز بلند
حرف حق را گفت ، اما درلحاف
آن یکی دیگر به صد مردانگی
می کند تاصبح ، عین وشین وقاف
آن دگر مانده است تا روشن شود
فرق آب مطلق و آب مضاف
کارگاه آسمان تعطیل باد
تاکه بر گررد جناب از اعتکاف
الغرض مثل برنج تازه دم
درچلو صاف کسان گشتیم صاف
جهد مردآن عمل کاری نکرد
مرحبا بر همت مردان لاف
(5/ 200 و201)
وبازهم در شعر کاظمی که هم می تواند سیاسی بودن شعرش را برساند وهم نمادی از دوران مقاومت اش را در مقابل نیروهای شوروی سابق که وطن مار ا اشغال کرده بود و سر افگنده پا به فرار گذاشت و صحنه را ترک کرد،برس
برگردید
هلا، هلا به کجا می روید؟بر گردید
قدم نهید به میدان ، اگر، نه نامردید
کجا روید چینین سرفکنده وخاموش ؟
کجا روید چینین نیمه جان و نعش بدوش ؟
همینطور ادامه دارد...
س: اسطوره گرایی
یکی دیگر از ویژه گیهای شعری شاعران معاصر افغانستان رو آوری به اسطوره گرایی در شعر است . اسطوره در شعر شاعران معاصر بازتاب کلی دارد و درمجموع تمام شاعران(البته استثناهای هم وجود دارد) در اشعارش به اسطوره روی آورده و اشاره های تلمیحی به اسطوره ها دارد.
یکی از دلایل آن هم شاید این باشد که آشوب و جنگ های چندین ساله در افغانستان روی احساس و عاطفه های انسانی آنان تاثیر کرده واز این فضای تنگ وسیاه جنگ برای اینکه رهایی یابد رو می آوردبه اسطوره و همان قهرمان های بزرگ اسطوره ی که می خواهد از طریق آن به جهان و خواست های ایده ال خود برسد و برای برآورده شدن آن جهان ارمانی شان از قهرمان های اسطوره ی کمک میگرند و در ساختن یک شهر و نظام رویایی می پردازند.
همان طورکه در بالا تذکر رفت اسطوره بازتاب کلی دارد که نمونه های از اسطوره را در شعر چند شاعر به عنوان نمونه می آورم:
اسطوره در شعر خالده فروغ
فال تنهاییست
درکهنه گاه زندگی تمثال ، تنهاییست
گه می شود شهمامه گه سلسال ، تنهاییست
ویا دراین بیت
تا پله پله بشکند گیسوی رودابه
در بام بام شاهنامه زال، تنهاییست
(4/ 12و13)
ویا در شعر تحت نام "ای باد ای بر باد رفته
دربیت زیر:
فلمی که از گاه کیومرث است تا امروز
که می گذارد درخیابآن های آن پا ماه
(4 / 6 )
ویا در شعر محمد کاظم کاظمی به چینین پرداخت های اسطوره ی بر میخوریم
در شعر تحت نام "شعرمن " آمده است که با این بیت آغاز می شود:
امسال،سال شعرمن وسال شعر من
گویا گشوده اند پر و بال شعرمن
ادامه دارد
ازقله بنگرید، مبادا به یادتان
در پای کوه، پیر شود زال شعرمن
آواز پرکشیدن سیمرغ شد، مگر
آتش گرفته است پروبال شعرمن
( 5/212و213)
ویاهم دراین شعرش تحت نام" از دهان تفنگ " مثنوی بلندی سروده است و با ین بیت آغاز می شود که
اگرپسند و اگر ناپسند ، می گویم
نگفته بودم و اینک بلند می گویم
ادامه می یابد
نگفته بودم و سیمرغ ها شغاد شدند
برادران سر تقسیم حق زیاد شدند
ادامه
به حیله جنگی اسفندیار ، خسته منم
و رستمی که به سیمرغ دل نبسته، منم
(5/ 88و 89 )
ویاهم اسطوره گرایی در شعر عبدالطیف پدرام تحت عنوان" اسم اعظم شهادت" آمده است که
ای یار ، ای زاده ی هندوکش!
بگذار سرودی بخوانمت امشب
نه چنان چون چنگی که
زهره اش نواخت درآستان خدایان،
سرودی چنان، چون بانگ عاصی روزگار
در پیشگاه معبدی که تویی
با انعکاس گسسته فریادش
درباد.
ای پرومته وار
فر فروزنده ی آتش زندگی
آبروی تمام آیینه های زمینی
چینین که خورشید وار
از گردنه های «شنگان»فراز می آیی
از کوه ها
و قله ها
وآذرخشان
از عطرها
وپونه ها
و سیاوشان
درنشسته به تماشا
اینک
(فوجا فوج)
دختران عاشق کوهستان اند.
ادامه دارد
(2/167و168)
هرچند دامنه ی این بحث خیلی گسترده تر ازآنست که من دراینجا انجام داده ام و بانهم فقط گذری مختصری بود به شعر شاعران معاصر افغآنستان.
هرگاه دوستان ادب شناس و ادب دوست که خواسته باشد دراین زمنیه تحقیقات جامع و کا مل را ایراء کند نیاز به وقت کافی دارد و همچنان این موضوع می تواند دراثر تحیقیق و بررسی همه جانبه تبدیل به چند جلد کتاب شوند که از توان چیین فرصت تنگ خارج است .
البته ناگفته نباید گذاشت که در زمینه شعر و ویژه گیهای شعر شاعران معاصر افغانستان تا جای کارها ی صورت گرفته است ولی این کارها تا آن جا نیست که بتواند پاسخ گویی تمام جوانب شعر معاصر افغانستان باشد .زیرا دامنه ی شعر معاصر افغانستان خیلی گسترده تر از ن بوده و همین گسترده گی وی ایجاب آن را می کند که باید بطور جدی و دقیق بررسی وبه ادب دوستان و جامعه ادبیات افغانستان تقدیم گردد. سالهای اخیر که افغانستان در جنگ و دود می سوخت و گاهی به دست نظام های می افتید که درآن صدا کشیدن ها جرم پنداشته می شد و صداهای شاعران و بخصوص شاعران زن در گلو ها خفه و در چارچوبه ی دیوارها نگهداری می شد.
کارهای را درین زمینه استاد عبدالقیوم قویم و شاعر و پژوهشگر قنبر علی تابش و همچنآن بهروز ثروتی و...انجام داده است که کارهای انان قابل قدراست ولی همانطورکه یادآورشدم ادبیات ما از شرق وغرب تا شمال و جنوب دنیا پخش است نمی تواند بیانگر تمام عیار ادبیات معاصر باشد و انان خود می گوید که کارهای ما فقط گوشه ی از ادبیات معاصر را معرفی نموده است که نمی تواند همه جانبه باشد و بطوری نمونه ما از شاعران یادآوری نموده ایم که با آنان آشنای داشته ایم و به آثاری آنان دست رسی داشته ایم . ولی بانهم کاری آنان در رده های بالای از تحقیق در زمینه ادبیات کشور قراردارد.