باز مرگ

باز تلخی

باز درد !  

در دیارغربت و آوره گی 

باز هم همدوش غم

با سیاه بختان همیشه در ستم

باز برگشت سرود سرد ودرد

باز برگشت غم و اندوه سرد

می سرایم

می برآیم

تا به آنسوی حیات وزندگی

رخت برآرامش خاطر زنم.

 

باز خواهم کرد سفر

با هزاران سختی و راه های بحر

درسواری قایق امیدی تلخ

سوی بحری بی پی و ساقط ودور

کارگر، دهقان، هنرمند و زغیم

رفت از شهری شرور و کُشت و خون

پشت ابحاری که بوی خون دهد

تا بیابند چاره یی

 هست آنجا مسکن و ارامش از کشتار و خون

بازهم  آوره یی.

 

 

خون من  در آب دریاها چکید

ماهی و ماهی گکا"۱" خونم چشید

رفتن من رفتن یک مرد نیست 

رفتن بی حسی و بی درد نیست 

رفتن این مرد شاید حادثه است

پشت این رفتن گمانم فاجعه است

مرگ یک فرد نیست مرگ فامیل است

کیست مسوول ؟ حاکم ما قاتل است.


۱- گکا: گک ها که منظور همان نشانه تصغیر است.

نوت: این یک احساس بود که با روبروشدن با یک حادثه برایم دست داد و هیچگاه ادعای این را کرده نمیتوانم که من شاعرم و شعر می سرایم  ولی فقط گاهی احساسم را ازطریق کلمات با شما دوستان وعزیزان شریک می سازم.