من اگر برخیزم ، تو اگر...
هرازگاهی که دست به قلم می برم، کلمات می گریزد. فکرم پراگنده تر از هرزمانی دیگر می شود و نوشتن رخت بر می بندد و یاهم پنهان می شود درعقب این همه درد و آه ناشنیده ی مردم ما.
نمیدانم که سرنوشت این مردم چگونه رقم خورده است که فصل های عمرشان همیشه پاییز است . همه فصول سال شان برگ ریزان است و رنگ های زرد و کبودی را د ر شاخ سارش دارد که از سبز شدن دور است و بیگانه.
نمیدانم که چی آفتی بر درخت تنومندی مردم ما رخنه کرده است که مدام در لای شاخ و برگ این درخت می پیچید و زخم می کند و جریجه دارش می سازد. من نمیدانم اگر شما که میدانید یاری ام کنید و مداوا بفرستید.
نمیدانم این درخت ضعیف شده است یا مشکل دیگر است . شاید هم نیروی مقاومت در مقابل اینگونه آفت ها را از دست داده باشد.
اما هرآنچه هست همان درد و سوز ، آه و فریادی است که گاهی در سکوت و بی مهری مطلق خاموش می شود و هرازگاهی که هم اوچ می گیرد ، موقتی است وخاموش می شود.
نمیدانم که دلیل اینگونه دوگانی و برخوردهای نا متعادل نهادهای مدنی، نهادهای دفاع ازحقوق بشرو عنوان کلان و بزرگ بنام سازمان ملل در قیبال سرنوشت مردم ما چیست؟ نمیدانم که مارا متعلق به این جعرافیا و کره ی خاکی نمیداند یاینکه گوشت وخون مردم ما سبکتر و بی رنگ تر از انسانهای دیگریست که با کشته شدن یکتن شان فریادها و همدلی ها وطنین صداها که در حمایت ازوی می شود و کوبیدن دهل علیه قاتلین گوشها را کر می سازد.
اما از آنجای که سالهاست هزاره ها قربانی حملات و کشتارهای هدفمندو زنجیره ی قرار می گیرد بازهم می بینم که همچنان خاموشی موج می زند و گوش ها همچنان کر و چشم ها نابیناتر از هر زمانی دیگر می گردد.
اینجاست که دو رنگی و رفتارهای دوگانه نهادهای نام نهاد برای تمام ملیت های مظلوم هویدا و آشکار می شود. خواهران وبرادران اقلیت ها و هموطنم! آگاه باشید و امیدی تان ار ازدست ندهید که این سیاهی شب روشنایی را به دنبال خود خواهد داشت که آنروز دور نیست وبستگی دارد به گونه عملکردها و بالا بردن سنگر دفاعی ومقاومت شما در مقابل اینگونه ناملایمات و دورنگی ها .
آنروز فرا رسیدنی است و شما می تواند در آنروز تمام نهادنماها را با استدلال ها منطقی و شواهدهای در دست داشته تان که جانبدارانه عملکرده اند را اشکارا ساخته و اینگونه بی تفاوتی شانارا بر رخشان بکشید و بگوید که صداها در گلو خفه نمی ماند وروزی فرا می رسد که این گلوها یکباری دیگر صدای عدالتخواهی وحق خواهی خویش را با صدای بلند فریاد میزندو بر گونه عمل کرد جانبدارنه ی شما ایراد میگرد و ثابت مینماید که جانبدارانه وبی تفاوت بوده اید.
پس حالا وظیفه من و توست که برخیزم وصدای مظلومیت مردم خویش را هرچی بلندتر و رساتر ازهرزمانی دیگر فریاد بزنیم و وادارش کنیم تا فریاد عدالت خواهی مردم مارا بشنوند.
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می خیزند
چی کسی نمی خواهد که من و تو برخیزم
خانه اش ویران باد
نان شان زهر در گیروی آه یتیمان باد
مرگ ناتمام من!