باز قایـــق سفــر در گِـــل نشــست
باز قایـــق سفــر در گِـــل نشــست
بخت ماهم رفت پشت فیل نشست
ماهمیشه دوست اقــوام بوده ایــم
درغزایم سخت و سنگین دل نشست
ما همیشه دستی دوستی داده ایم
دوستم گفتند و باز هم کِل نشست
گر صــدای حـق بلـــند کردیــــــم بـاز
حق گریخت درجای آن باطل نشست
نه عدالت ، فاضی و حُکــــــم و رایـت
جمله خاموش و بگوش فیل نشست
"تجلیل"
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۲/۰۳ ساعت ۹:۳ ب.ظ توسط تجلیل
|
مرگ ناتمام من!