دموکراسی چيست ؟
دموكراسي گونه ی ازنظام حکومت داری بوده که وجه و مشخصه آن اعلام رسمي اصل تبعيت اقليت از اكثريت و به رسميت شناختن آزادي و حقوق مساوي افراد و شهروندان است .
دموکراسی یعنی حکومت مردم توسط مردم و برای مردم .
برابرى فرصت ها براى افراد يك جامعه به منظور برخوردارى از آزادى ها و ارزش هاى اجتماعى
.همانطور که می دانيد کلمه ی دموکراسی از واژه های يونانی" دمو" و "کراسی" درست شده است که به معنی حکومت مردم می باشد . اما در بيشتر کشورها و حتی در يونان قديم هم دموکراسی به معنی واقعی آن وجود نداشته است
دموکراسی سیاسی مستقیم متقدم دموکراسی که ابتدا در دولتشهرهای یونان ، بخصوص در آتن ظاهر شد و در آن عموم مردم (به استثنای زنان و بردگان) مستقیما در وضع قوانین شرکت می کردند . برای امور اجرایی نیز مردم به نوبت عهده دار مسولیت ها می شدند و دادرسان با قرعه انتخاب می کردند . افلاطون با این نوع حکومت مطلقا مخالف است . او در کتاب مرد سیاسی می گوید :" حکومت عامه را ضعیف ترین نوع حکومت می شماریم که نه از حیث خوبی به پایه حکومت های دیگر می رسد و نه از لحاظ بدی زیرا درین نوع حکومت قدرت در دست عده ای بی شمار است و به اجزاء بسیار کوچک تقسیم شده . ازین رو اگر همه انواع حکومت با قانون توام باشند ، دموکراسی بدترین آنهاست ، و اگرهمه بی قانون باشند ، دموکراسی بهترین آنها . بدین جهت اگر بنا باشد که همه حکومت ها با بی قانونی و لگام گیسختگی همراه باشند زندگی درکشوری که دارای حکومت دموکراسی است بهتر از کشورهای دیگراست. ولی اگر همه حکومت ها منظم و از روی قانون باشند باید از زندگی در تحت حکومت دموکراسی تا حدامکان پرهیز کرد ......بنابر آنچه گفته شد باید همه کسانی را که باین نوع حکومت ها سروکار دارند از مردسیاسی حقیقی جداکنیم و بگوییم که آنان مردان سیاسی نیستند بلکه مقلدانی هستند که بر مقلدان حکومت می کنند .
ارسطو نیزاین نوع حکومت را مورد انتقاد شدید قرار میدهد و آن را حکومت طبقه ی پست و افراطی می نامند ."برگرفته شده از کتاب افلاطون وارسطو از منظر دیگر
دموکراسی فعلا یکی از نظامهای است که بازاری گرم دارد و تجاران دموکراسی برای پیاده نمودن و گسترش این نظام از هرنوع تب وتلاش سیاسی ، نظامی و اقتصادی دست نکشیده و سعی بر آن دارند تا بتواند این نظام را حتی اگر به قیمت جان اندسته افرادی که برایشان نظام دموکراسی هدیه داده می شود برساند .
ترویج نظام دموکراسی فعلی شبیه به همان نظام ارباب رعیتی است که ارباب برای اینکه از خشم رعیت در امان بماند در جستجوی یافتن تحفه های می گردند که در ظاهر می تواند خشم رعیت را فروبنشانند واز هر گونه اقدام علیه سلطه جویی دست بکشند . باینگونه عملکردهایشان به ملت و رعیت همیشه مطیع بنمایاند که برای مهیا سازی سهولت های زندگی رعیتش تلاش می نماید .
دموکراسی فعلی نیز توسط یکعده از کشورهای ابر قدرت جهان خواسته و نخواسته برای یکعده از کشورهای فقیر و فلاکت بار که از نحوه ناکارایی حکومت ومدیریت شان به سطوح آمده اند با فشارهای طاقت فرسایی استعماری فرهنگی هدیه داده می شوند .
در نظام دموکراسی سهم گیری مردم در تشیکل حکومت وادارات که برای مدیریت یک جامعه می اند یشند لازمی و ضروری بوده که در نبود آن نظام بخود معنی نمی گیرد . هرانچه بیشتر یک امتیاز برای این نظام شمرده می شوند همان مساله سهم اگثریت مردم است در تشیکل حکومت و تعیین سرنوشت آن جامعه . شاید این اگثریت که به قدرت دست می یابند میسر را بی پیمایند که نادرست باشند و حقوق اقلیت های درظاهر شکست خورده و رانده شده از صحنه را پا مال کنند . درین بخش دموکراسی پاسخگو نبوده زیرا اینجا مساله مشارکت اگثریت مطرح بوده است .
ممکن است افرادی در ظاهر اقلیت که در رقابت های انتخاباتی نظام بنام دموکراسی نتوانسته است اگثریت را تشکیل بدهند، افرادی نخبه و آگاه باشند . هرگاه یک اگثریت چیز نفهم بالای یک اقلیت اگاه حکومت نمایند این خود نوعی از بی عدالتی محسوب نمی گردد ؟
از لازمه ی نظام بنام دموکراسی ، آزادی بیان ، انتخابات آزاد ، تساوی حقوق شهروندان و ایجاد فضای سالم رقابتی میان شهروندان است . هرکدام ازین گزینه ها از خود خوبی های را دارد که با درنظرداشت هر جوامع و ملیت که تصمیم گیرنده ی سرنوشت شان می باشند فرق می کند .
مرگ ناتمام من!