مقصیر کیست؟
دردنیای امروز اگر کمی متوجه شویم شاخ وبرگهای علم وسیاست وهزارن فن وفریب چنان گسترده شده وریشه درعمق جامعه دوانیده است که هرگز تصورش را نمی کردیم واین چیزیست که هر روز بیشتر می شود و برای تخصصی شدن کارها و علوم این روش در پیش گرفته شده است ولی اگر به جریان تاریخی گذشته نگاه کنیم می بینم که درسابق یک شخص با اگثریت از علوم آشنای داشت و کارهای جالب وماندگاری را انجام میداد که تا به امروز نظریات وداشته های آنان مورد توجه دانشمندان و متفکران بزرگ جهان قرارگرفته وتا هنوزهم ادامه دارد که نمونه های آنرا می توان از ابوعلی سینا و ابوریجان و فارابی یادآوری نمود که نظریات طبی سینا درعلوم طبی جهان امروز نیز مطرح بوده وهست و با این که درفلسفه و مقدمات علوم ادبی نیز نظریات ارزشمندی دارد.
اما ازاین ها که بگذریم بیایم و نظر به جریان علوم و ساختار دانشگاه ها درافغانستان نگاه کنیم می بینم که ما درظاهر مساله همه چیز را داریم وخوب هم با زرق وبرق داریم ، ولی درعمق مساله و واردشدن به آن به ما می فهماند که که ما دچار اشتباه شده ایم. وازخودمی پرسیم که ما چرا این قدر به ظاهر مساله توجه کرده ایم وهرگز به عمق مساله نه پرداخته ایم و چرا اینقدر سطحی نگر هستیم.
هرگاه نظری به تقسیمات علوم دردانشگاه های کشور بیندازیم می بینم که ما تمام علوم روز جهان را باهمان اصطلاحات و شکل وشمایل شان داریم ولی متاسفانه که درموقع ضرورت ونیاز به افراد متخصص این علوم خیلی ها به مشکل مواجه میشویم زیرا این ظاهر سازی ها نه تنها به دردهای مردم افغانستان مرهم نگذاشته است بلکه به دردی انان بیشتر افزوده است و هر روز به بهانه ی متخصص تربیه کردن اولاد وطن گروه بزرگ از جوانان را از این مکان بزرگ که باید علمی باشد فراغت میدهند که نه تنها متخصص به بار نیامده بلکه دردسر برای سایر افراد متخصص جامعه گردیده است. . زیرا ما شاهد هستیم که وضعیت دانشگاه های کشور چنان از وضعیت بدی برخوردار است که تصورش نمی رود و این هم چند دلیل عمده دارد :
الف : نبود استادان که با علوم روز آشنای داشته باشد. شاید سوال مطرح شود که دراین عصر اطلاعات وانترنت آیا می شود کسی یافت شود که به حیث استاد دانشگاه باشد ازاین علوم وقنون استفاده نبرد؟ بلی هستند و خیلی ها هم زیاد هستندکه تمام داشته های علمی را منوط به گذشته می داند و از علوم روزآگاهی ندارد واگر دارد هم درمیان دو راه گذشته و نو قرار گرفته اند که حتی دروفق دادن بعضی مباحث کهنه و جدید احساس عاجزی می کند. و بعضی مسایل قومی و منطقوی حتی در جذب کادرهای جدیدی علمی سبب گردیده که به این جریان شدت بیشتر بخشند واز ورود افراد مسلکی و کادرعلمی در دانشگاه ها نیز جلوگیری به عمل آورند.
ب: نبود مواد نو اموزشی و کتابخانه های که پاسخ گوی زمان واین عصر را باشد. هرگاه به کتابخانه های دانشگاه های کشور مراجعه کنیم تمام مواد و کتابهای این کتابخانه ها ازهمان کتباهای قدیمی هست که می تواند به عنوان منابع وماخذ استفاده شوند ولی متاسفانه از تغیرات و بحث های جدیدی علمی خبری نیست و پاسخ گوی جوانان امروزی نمی باشد.
ج : عدم رایج فرهنگ کتابخوانی و مطالعه درسطح دانشگاه های کشور.
هرگاه ازمجموعه دانشجویان که دردانشگاه های کشور راه می یابند یک نظر سنجی کلی شوند و یک بررسی از سطح وسویه های این دانشجویان صورت بیگرند یقینا که افتضاح اورخواهد بود زیرا اگثر ا زدانشجویان که در کابل درس می خوانند ازولایت اند که با امکانات دست رسی نارند واگر دارد هم خیلی ناچیز بوده که نتوانسته است نیاز مندی های این جوانان را پاسخ گوی کند
وحتی دربعضی موارد حساسیت های بی مورد استادان را نیز شاهد هستیم که درمقابل بعضی انتشارات ها و کشورهای که دراستای زبان وفرهنگ فارسی کار می کند عکس العمل شدیدی را نشان می دهد که بدون توجه و دلیل معقول است.
مرگ ناتمام من!