سادگیش به مهتاب می ماند.


با کفش های سبُک و ورزشی که به پاداشت ، بیشتر میتوانست چستی وچالاکی اش را بنمایاند. 
وقت با نگاه به گوشه چشمم می انداخت، من بیش از نگاه مستیقمش به خود می پیچیدم و احساس شرمندگی می کردم.
دختر بود از جنس خیالات خودش اماساده وصادق نسبت به همه مردمان محیط واطرافش که اصلا تصورش هم نمی کردم.
وقت داشتم حرف دلم را بهش می گفتم همش تایید میکرد، زیرا میدانستم که ناملایمات زمان بیش از من زجرش داده بود. همیش حرف از قانون می زد و سنت ؛ اما من عصیانگر زمانم بود ، زیرا میدانستم که یک قرن است که زنجیز و غول ناگسستنی سنت و و باورهای قبیلوی حاکم برفضای دهکده وشهرم ، همه را مذهبیون افراطی ساخته است .
من هرازگاهی که دلتنگ لحظه هایم می شدم ، سری میزدم به دریچه کوچه فضای مجازی و داشتم حرف دلش را به راحتی و خوبی می شنودم ،هرچند که خیلی منطقی بود و امیدوار به فرداهای نیامده ؛ ولی من قمار غمرم را وقت زده بودم که دیگر فردای را تصور نمی کردم که برایش بیندیشم و خانه ی بسازم مخملین با کلمات عوام فریبانه ی که کسی را بتوانم ، سرگرمش کنم.
روزهای سرد فصل پاییز داشت به آخر می رسید و من همچنان بی تفاوت تر ازهمیشه در مقابل خودم، خود که همش سوز بود فریاد با گلوی گیر کرده و نگفته و همیشه سکوت.
شاید مرگ رویاهایم را در پس پر ده ی سکوت وبی زبانی ام پنهان می کردم و به کسی که حرف از منطق و استدلال می زد می کفتمش با کلمات تندی که همش بار منفی و پوچگرایی حمل می کرد.
وقت داشت به حرفهایم گوش میداد، میدانستم که متاثیر می شود ؛ولی ناگزیر بود وبه رخ خود نمی اورد وهمیش خنده های تند وتلخ را را می کرد که همه ی وجودش را می سوزاند.
همش از صبوری و مقاومت خودش حرف میزد، گاهی به دیدی دیگرگونه می نگریست وگاهی هم از صداقت درین بازاری دلالی شکایت می کرد، حرفهایش ساده ی ساده بود ولی حقیقت و صداقتش در لابلای حرفهایش نهفته بود و به اسانی میتوانست درکش کرد.

سیرنزولی فعالیتهای فرهنگی

پویای جمعه را وقتی می توانیم احساس نمایم که جامعه گامی بسوی ترقی وکامل برداشته وروندی تدریجی ترفی وپیشرفت در آن محسوس باشد. جامعه ممکن است که فعالیت های مختلف و گوناگون را ازخود به نمایش بگذارد،اما وقتی فعالیتهای فرهنگی جامعه متوقف گردد، به این معنی است که  روح جامعه منجمد شده و از حرکت وپویایی باز ایستاد است.
آغاز فعالیتهای فرهنگی این اجتماع را تاجای که میدانم و درزمینه آگاهی دارم ، ازنقطه ی صفری شروع شده  بود که با تلاشهای مداوم وخستگی نا پذیر فرهنگیان این روند سیری صعودی خودرا می پیماید . اینگونه فعالیتهای فرهنگی ستودنی وقابل تحسین است.  فرهنگیان باینگونه
 فعالیت هایشان  نه تنها که از نابودی و زوال فرهنگی غنی و تاریخی هزاره ها جلوگیری به عمل آوردند ،گام مثبت دیگر نیز برداشتند که  توانستند  فرهنگ و رسوم خودرا درسطح جهان مطرح و معرفی نماید.
هرچند هیچ کاری در آغاز بدون یکعده  مشکلات نبوده ونیست که این فعالیتهای هنری وفرهنگی نیز ازین امر مستثنی بوده نمی تواند . کوتاه تاریخچه ی بوجوده آمده در عرصه ی فعالیتهای فرهنگی همه از تلاشهای  خستگی نا پذیرجوانان وفرهنگیان بوده که درمقابل مشکلات سر خم نکرده و باین گونه مشکلات مدام دست وپنچه نرم نموده است.
بطور نمونه می توان ار فعالیتهای فرهنگی  حسین علی یوسفی با تیم کاریشان یاد نمود با وجودیکه وی یک شخص سیاسی بود واز بنیان گذ ران حزب هزاره دموکراتیک پارتی است و از پیشینه خدمت و فعالیتهای سیاسی درتنظیم  نیز برخوردارست ؛ ولی بیرون از محدوده ی قعالیتهای سیاسی جنبه فعالیتهای فرهنگی وی قابل قدر وتحسین است.وی با تیاتر ها و نمایش نامه های " الخاتو" و "خجی "وضعیت جامعه آنروزی خودرا به نمایش می گذاشت و مرحله ی بسیار سخت ودشواری  را می پیمود. درجوامع آنروزی اینگونه فعالیتها کمتر محسوس بوده وهرکسی توانایی اینگونه فعالیتهای فرهنگی را نداشتند؛زیرا  ازیک طرف حاکمیت سنت محکم وفناناپذیر و از طرف دیگر توجیجات نادرست از اینگونه فعالیتها توسط یکعده افراد ،عرصه فعالیتهای فرهنگی تیاتر و موسیقی را تنگ ساخته بودند و هرروز دامنه ای شان تنگ تر می شد. فرهنگیان با ایستادگی وفعالیت در ین عرصه توانستند که جایگاه ی را برای هنر و فرهنگش درمیان مردم واجتماع باز نماید.
هزاره های کویته دارای هنرمندان خوبی در عرصه های مختلف هنرنفاشی ، مجسمه سازی ، رسامی وخطاطی هستند ولی متاسفانه روندی فعالیت این دسته به سردی گرایده و کمتر محسوس است. هرچند که نقاشان و خوشنویسان درین جمع نسبت به تمام شعبات هنری دیگر فعالیتهای چشم گیر و زیبای را از خود به نمایش می گذارد؛ ولی بانهم گفته می توانیم که فعالیت های فرهنگی وهنری سیرنزولی خودرا می پیماید.
درباره نویسندگان وشاعران نیز این موضوع میتواند مصداق پیدا کند  ،زیرا شاعران ونویسندگان این مردم  نیز دست از قلم کشیده وکمترفعالیتهای فرهنگیشان را شاهد هستیم واگر هم دست به قلم میبرند هرکدام درگوشه ی مشغول بوده که کمتر شاهد نوشته های شان بوده ایم. این خود نشان می دهد که فعالیتهای فرهنگی و هنری سیری نزولی خودرا دراین جامعه پیموده ودارد می پیماید.

هرگاه به مراکزهای آموزشی و مکاتیب که دردورن جامعه هزاره های کویته فعالیت می کند یک نظری گذرا وکلی داشته باشیم  ، میتوان گفت که گراف مراکزهای مختلفی آموزشی نشان میدهد که این مردم رجوع خوبی به آموزش وتعلیم داشته است ؛ ولی نحو ه یی فعالیت و کارکردی این مراکزها به اساس نبود یک انجسام وهماهنگی کمتر محسوس است و بازدهی آنگونه ی را که توقع می رود ،ندارد.

برای بهترشدن وضعیت فرهنگی و ایجادفضا برای رشد وفعالیتهای فرهنگی باید از مکاتیب ومراکزی اموزشی شروع نمود و با تولیدی نیروی فکری و فرهنگی میتوانیم که این حرکت نزولی را جلویش گرفت. هرچند که فعالیتهای خورده وکوچک دانش آموزان را نمی توان نادیده گرفت ولی اینگونه فعالیتهای  نونهالان کمتر مورد توجه بزرگان قرارگرفته است که این خود یک سنگ بی مهری را به دل جوانان مستعید و فعال جامعه ما میزند.

تابکی محکوم   تاریخ باشیم؟!!!

چقدر سخت ، تابکی محکوم تاریخ باشم، مگر نمیدانی که جهان دارد به کدام سمت  درحرکت است ، غیابت مارا عدم تعادل نظام عالم میداند . 
من هم انسانم ، ازجنس انسان های آزاده ی مثل خود شما ، انسان که درطول تاریخ محکوم به مرگ بوده ام و تاهنوزاین محکومیتم دنبال می شود  و تاهنوز تفسیرهای نا جوانمردانه ای از دین و مذهب توسط هر ملانمایی در  جوامع مرد سالار برما دستور می گیرد.
من انسانم و موجودی ا م که انسانهای فردای این جامعه را در بطنم بزرگ می کنم  و وقتی به یک سرحدی از خود آگاهی و شناخت می رسانم مُهر و تعنه ی ناقص العقل بودنم را می شنوم.
من موجودی هستم زیبا و این زیبای ام فرشتگان آسمان را از خودش بی خود ساخت وبه عذابش گرفتار کرد،  واین زیبای ام بود که  توانست که ادعای نابجایش را - که انسانها را  موجود گناهکار و نافرمان معرفی می کرد _ثابت کند و خودش را به دام رسوای های نا بخشودنی اش  در این عالم خاکی بیندازد؛  ولی من همچنان پاک ماندم و مقدس و فرشته وار زندگی کردم و می کنم و اگر نمی پذیری به همان قرآن مراجعه کن که از طرف خداوند عظیم آمده است و در خود  هزاران حکم را جاداده است و از آن قانونها  استخراج می شود و جامه عمل بخود می گیرد.
من تاهنوز دارم طعنه ای ناقص العقل بودنم را با حس های ناقصم خودم ، می شنوم . هنوز به جرم اینکه خواهان حق وحقوقی انسانی خود هستم ، لت وکوب می شوم و بسا افرادی از همجنسان خودم ؛  حتی مجال برای خواستن و حتی لب گشودن حقش را نیافته است و من که لب گشودم و حقم را خواستم با هزاران حرفهای نا پسندیده و نا مناسب جواب دریافت کردم و آن مظلوم ومحکوم دیگری که از جنس ما بود  بخاطر حقش  جان داد.
من میدانم وبارها شنیده ام که حق را باید گرفت و حق گرفتنی است نه دادنی ؛ ولی میدانم که ما پیش قراولان مرگی هستیم که برای حق و حقوق نسل فردای  قربانی می شویم ؛ مهم نیست که خودم ثمره ای این مجاهده ام را می بینم یانه ، و یا یک روز در سایه ای این خوشبختی می نشینم یاخیر؛  ولی فردای که این جنس ترد شده و محکوم به مرک تاریخ می آید دیگر تکرار این گونه فجایع را شاهد نباشد.
من میدانم که  چقدر زمان می برد، تا شاهد محوی خشونت و پذیریش واقعیت ها درجامعه ی سنتی وقبیلوی باشیم ؛ ولی این به معنی نا امیدشدن نیست ،بلکه یک حرکت است که از گذشته آغاز شده و ادامه خواهد داشت و باید کسانی که بعداز ما می آید همچنان این را ه  را ادامه بدهد.

تا الفبا ....

جلوی کامپیوتر داشتم نشسته بودم و فیلم زیبای از بصیرصیرت بنام تا الفبا را از شبکه تلویزیونی آریانا پخش می شد نگاه می کردم که ا ز درون ساختمان وسایل یک خانم را به بیرون می انداخت و می گفت که ((اینگونه دخترها را به گور کند)).
وقت دقیقا متوجه این مساله شدم به مظلومیت زنها بیشتر پی بردم و ادامه فیلم کوتاه بود و نتوانستم سراپای داستان را بیگرم وهمانقدر دانستم که خانم معلم بود و درآن خانه زندگی می کرده نمیدانم که آیا فامیلش باوی مخالفت داشته ویاهم صاحب خانه!
وقت وسایلش راکه بیرون انداخته شده بود دوباره  جمع می کرد  هزاران حرفهای ناگفته ی در دل وی موج می زد ولی مجال برای گفتنش نمی یابد که بیانش دارد و در دل نگهمیدارد وباچهره ی معصومانه اش به طرف مادر کهن سال نگاه می کند که کمی آن طرف تر ازوی پشت به درخت تکیه داده وپاهاش درازاست و  ازتصویرش معلوم است که از صحت کامل هم برخوردارنیست و روحیه خسته ونا آرامش گواهی برین گفته است.
خانم معلم است . معلم همانند سایر معلم ها که هزاران مشکلات و رنج ودردهای را متحمل می شود که برای افراد عادی و بدون درک واحساس قابل درک  نیست .اما این معلم کمی متفاوتر از دیگران دریک روستا ودهات دوردست که فقط خیمه ای دارد و  اسم آن را هم گذاشته است مکتب ویاهم محل برای آموزش و یا مکان که برای تدریس وی درنظر گرفته شده است. خانم که خود درد مهاجرت وغربت را دیده است و این درد  ازسخنان وطرزصحبتش که کمی بوی از لهجه ای آلوده تهران دارد را به خوبی می توانی حس کنی و دردها و و احساس های را که در غربت و مهاجرت کشیده است درک نمایی .
 وقتی خانم در مکتب تدریس می کند در خیمه که هرلحظه ای احتمال آن می رود که باد و طوفانی سرنگونش کند ویاهم پاره پاره کرده به کرانه ها ی دوری ببرد ریرا موقعیت خیمه که در زیران دانش آموزان درس می خواند ،جای مناسب نیست و به بلندی تپه ای واقع است که  بادهای تند هر لحظه تکانش می دهد و می نمایاند که ممکن است هر لحظه نابودش کند. اما عشق و علاقه تدریس این خانم توانسته است که همه را سرگرم آموزش کند واصلا به اینطور چیزها توجه نکند.
این عشق وعلاقه وی واین درد و بی مهری مردم و هم شهریانش من را به تعجب واداشت تاباشد که بدانم چی چیزی توانسته است این همه شورو عشقی را در وجودی وی برانگیزد، چیزی نیافتم جز دردهای که خود کشده بود.
بهرصورت سراسر زندگی افغانها درد است و اگر گوشه ای از روشنایی وامیدی دمیده میشود ، باید به آن توجه کنم و برجسته اش سازیم تاباشد که انگیزه و شوق باشد برای سایر عزیزان که تصمیم و اراده کارکردن دارد و می خواهد  کاری را انجام بدهد واز قربانی دادن این گونه عشق وعلافه ها جلوگیری بعمل بیاورد.

دمبوره

دمبوره 

رهاینده غم ها وتنهای هایم

این زمان عیداست و همه خوش و خرم ، من تنهای ام را با دمبوره که یگانه آله قدیمی موسیقی است که مسولیت بازتاباندن تنهایی ها و اندوه افراد را به عهده داشته است امروز نیز یاور من است.

دمبوره حنجره یست برای صداهای که سالیان سال درگلو خفته شد و مجال فریاد زدن نیافته ومدام به جرم همدلی با تار وپود این آله محکوم به مرگ می شدند.

دمبوره حکایتگر ازدردهای آن قرنهاست  که هنوز دیوجهالت داشت دراجتماعی انسانی حکم فرما بود ومدام از این گروه قربانی می گرفت، هرچند که هنوز این قربانی ها همچنان ادامه دارد ولی سیری نزولی خویش را پیموده است و تاباشد که دیگر نه تنها قربانی نگیرد بلکه گروه ازاجتماع را به عنوان حامی وهودارش نیز به پا بیخزاند.

این آله موسیقی بود که حرفهای ناگفته تاریخ را و غم های ناسروده دهستان ها را در اهتزاز صدایش منعکس ساخت و از خود یادگاریهای به جا گذاشت .

بی موجب نبوده است که این آله موسیقی قربانی ها داده است وهزاران توطیه و برچسب ها را نثاری یکعده از رهروانش کرده است وآنهای که به این راه روان بودندهم برحق بودند که همچنان ادامه میدادند و از خود توکلی ها، سرخوش ها ومادرمیرزاها ساختند تا باشد که به فردای جامعه شان دردهای ناگفته شانرا با تار وپود این آله حکایت کند ودر اوراق تاریخ جامعه شان ثبت نماید.

من چیزی بیش نمی میدانم ازین آله ولی تنهایی هایم را میتوانم به واسطه اهتزاری صدای شان تسکین دهم و به غمهایم نایل آیم.

خودم را درتون صدایش یافتم ولی مجالش نیست که نیست.

عید سعیدفطر به تمام شمامبارک

زمان چقدرزود می گذ رد قبل ازینکه متوجه باشیم . یک ماه ازعمرمان همانند ابر گذشت و ماداریم گذشت عمرمان را به بهانه ای عید جشن می گیریم. زمان درگذر است وما غافلتر ازهمیشه و تنهایی تنها  بدون اینکه بدانیم که گرانبهاترین چیزی  خودرا ازدست داده ایم واین را زمانی متوجه می شویم که دیگر برنمی گردد. 

همانطورکه گفته اند زمان همانند ابرمی گذرد،درست گفته اند و بجاست . هرسال طبیعت نو می شود و هرسال جشن های مختلف را به بهانه های مختلف بر پا میداریم ونظری به گذشته این جشنهای می اندازیم ولی هیچگاه به طور منظم ودقیق متوجه نمی شویم که این گذر زمان چی به ماداده است وما چی از این زمان که دارد می گذرد ، آموخته ایم.

این قانون طبیعت است هر روزمی گذرذ وروزی دیگری را به دنبال خود می آورد ولی این باربازهم این گذشت ها ورفتن ها وازدست دادن زمانها سبب شده است که بازعیدی فرارسد و ازمیان روزها روزی را به عنوان عید جشن بیگریم.

فرا رسیدن عید سعید فطر به تمام شما مسلمانان جهان و به خصوص مردم خودمان افغانستان عزیز تبریک وتهنیت گفته از خداوند منان آرزوی صلح وآرامش برای همشهریان و کشورمان دارم.

نمایشگاه نقاشی هنرکده غلغله

هنرکده غلغله ازجمله نهادهای فرهنگی شهر کویته است که ازدیر سو به این طرف به فعالیت های هنری پرداخته و با برگزاری نمیاشگاه ها فعالیت شان را به نمایش می گزارند . این هنرکده یکباری دیگر نمایشگاه بزرگ نقاشی را درمرکزآموزشی زبان انگلسی سگت واقع در محله هزاره تاون شهر کویته پاکستان برگزار کرد که مورد استقبال گرم بازدید کننده گان قرار گرفت.  هنرکده  غلغله سالهاست که درراستای شگوفای و تجلی هنر این مردم گامهای را برداشته و با برگزاری این گونه نمایشگاه ها توانسته است که فرهنگ و غنعنات و بعضی واقعه های تاریخ این مردم را با زبان هنر به سایر مردم جهان بیان دارد. دراین نمایشگاه به تعدادی زیادی از آثار هنری دانش آموزان این هنرکده به نمایش گذاشته شده بود که حاوی موضوعات مختلف بودند ولی به خاطر مناسب نبودن مکان آرام وامن تعدادی زیادی از آثاری این هنرهکده دراثر طوفان بادی ناگهانی آسیب جدی دید که نتوانست تمام این آثارها به پرده نمایش گذاشته شوند.

هرگاه به جغرافیای برگزاری این نمایشگاه نگریسته شود دیده می شود که موقعیت این جغرافیا کوچکتر از نوع فعالیت ها و ابتکارات است که توسط هنرمندان ومبتکرین این محله به اجرا گذاشته می شود . این نمایشگاه درحالیست برگزار می شود که چندی قبل نیز شاهد نمایشگاه صنایع دستی بانوان هزاره به ابتکار و همکاری همین نسل در مکتب لیسه عالی رابعه بلخی بودیم که در همین محله برگزار گردیده بود که با استقبال گرم مردم قرار گرفت .

صنایع دستی بانوان هزاره

صنایع دستی بانوان هزاره دریک نمایشگاه که ازطرف مدیریت لیسه عالی رابعه بلخی  ودانش آموزان برگزار گردیده بود به نمایش گذاشته شد . دراین نمایشگاه فرهنگ هزاره ها که  توسط بانوان هزاره  به تصویر کشید شده بود به  نمایش گذاشته شد که دراین نمایش  شخصیت های سیاسی حزب هزاره دموکراتیک و سرقونسول جمهوری اسلامی افغانستان  مقیم کویته و هیت همراهش و معلمین مکاتیب و شخصیت های مطرح قوم هزاره وسایر شهروندان کویته و رسانه های داخلی  شرکت ورزیده بود که مورد استقبال گرم برگزار کنندگان این برنامه واقع شد و برای پذیرای از مهمانان غذای مخصوص هزاره گی که بنام  نان بوته مشهوراست تدارک دیده شده بود واز  مهمان پذیرای به عمل اوردند.

درمجموع این نمایشگاه قرار بود که برای یک روز برگزار گردد ، ولی دراثرتقاضاو خواهش  بینندگان ، این نمایشگاه به مدت سه روز ادامه پیدا کردو مورد استقبال گرم مردم واقع شد.

 درمجموع هدف از برگزاری این گونه نمایش انگیزه دهی مردم برای بقاء و حفظ فرهنگ بومی و تاریخیش و هم چنان معرفی کردن فرهنگ بومی و اصیل هزاره گی به مردم جهان و بیننده گان این محفل بود که  مورد تایید بینند ه گان این نمایشگاه قرار گرفت .

دراین محفل یکی ازشخصیت های سیاسی هزاره به سخنرانی پرداخته و گفت که اگر می خواهید که هر ملت وقوم را تابع خود سازید اول باید از فرهنگ ورسوم قدیمه واصیلش بیگانه کنید . که این گفته وی درحقیقت  نوع هشداربود  برای مردم هزاره که باید دربقا و حفظ فرهنگ شان  نهایت تلاش بورزد و از هرنوع جد وجهد دراین زمینه ابا نورزند .

ش

 

نوروز به زبان ساده

what is new roz? new roz is the first day the spering. new roz named by jamshad(yama) in the aryin country. they aryin countr,s capital was bokhdi(balkh). the soler yaer started with nowroz celebration in the spering . spering is the first season of the y...ear. we celebrate the spering to started the new year. in the spering the weather is very nice and sometimes have mormal wind blowing and raining. the spering season is gressesful the people are happy sometimes they go to picnic. the farmer work hard in the farm for the growing flower and ather gresses. the birds sing in the gardeen they are happy. they paster go to the meadow to feed flock. he has anice flute sometimes he singing with him self. "thank you

نوروز یکی از بررگترین جشن های باستانی است که اساس ان توسط یما (جمشید) درشهر بخدی(بلخ) امروزی گذاشته شده و ازانروزتا به امروز ادامه دارند  و دراین روز در کشوری ایران وافغانستان با برنامه پرشکوه و خاص تجلیل به عمل می اید و در افغانستان هرسال این روز در شهر مزار شریف وکابل با برنامه بالا کردن جنده بنام مولا علی آغاز می شوند.

این یکی از بزرگترین میراث های فرهنگی دوران پر شکوه ایریانی ها است که برای ما رسیده و ما باید درحفظ ان  کوشا باشیم.

 

 

یک مکتب در ولسوالی قره باغ ولایت غزنی به اتش کشیده شد

این مکتب که ا ز سال تایسس ساختمان ان دوسال می گزرد  ساعت دو شب گذشته  از طرف افراد ناشناس به اتش کشیده شد  و هنوز کس مسولیت این قضیه را به عهده نگرفته است . این در حالیست که درین او اخیر در مناطق  هزاره نشین  خشونت های سازمان یافته افزایش یافته است.  مردم محل قضیه شب گذشته را بی ربط به خشونت های اخیر درمنطقه ای هزاره نشین نمیداند.این در حالیست که کمی از شدت اتش زدن مکاتب کاسته شده بود  و مردم خوشبینی نسبی را درین زمینه ازخود نشان میداد ولی متاسفانه  با  افزایش نا امنی های اخیر مردم را از این ناحیه نگران ساخته و از دولت و جامعه جهانی میخواهد  که هرچی زودتر به  حل مساله  معضله های پیش امده بپردازند.

هر چند مناطق مرکزی افغانستان همیشه از امنیت  برخور داربوده و همه مردم ان به علم و دانش رو اورده و سبب تحول بزرگ در عرصه های مختلف جامعه گردیده اند  ولی متاسفانه دولت مرکزی و جامعه  جهانی به این ساحات با وجودکه از امنیت کامل برخورداربوده در زمینه بازسازی و ساخت وساز نیازهای اولیه مردم روی خوش نشان نداده وهیچگونه کاری را که بتوانیم روی ان حساب کنم صورت نگرفته است و مردم

 امیدوارم است که  درین زمینه توجه جدی صورت گیرند . هر چند در ساحات نا امن کشور پروژه های بسیار بزرگ راه اندازی میشوند که متاسفانه ان پروژه ها یک سال ازعمرش نمی گزرند که دوباره به دست عده ای از دشمنان علم وفرهنگ به اتش کشیده میشوند ولی عکس قضیه همانطورکه یاد اورشدم  درساحات امن پروژه  ها وجود ندارد واگر پروژه های هم هست از سرعت و عمل ان کاسته شده ویاهم به بهانه های مختلف توقف داده میشوند که این خودبیانگر عدم شفافیت کارهای دولت قبیلوی کرزی و حامیان او میباشد. البته مردم ساحات مرکزی وشمالی کشور همیشه و در طول تاریخ ثابت ساخته که اری ما طرفداری جنگ و خشونت نبوده و نیستم

دولت مرکزی هم بنابر همین خواستش به انان توجه لازم را نمی کند.

ساحات مرکزی افغانستان همیشه از افتخار افرینان این مملکت بوده و برای اینکه یکعده از قبیله گرا ها بتواند شورش و نا امنی ها را در ان ساحات افزایش بدهد به هر شکل که توانش بکشد دست به چینین اعمال غیر انسانی میزند. در روزهای انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ما شاهد این قضیه بودیم که در ساحات شمال کشورتوسط بال چرخ ها اسلحه و نیروی دهشت افگن انتقال داده میشد و دولت مرکزی هم بخاطر اینکه بتواند لکه ی ننگ را از فرا روی خود بر دارد موضوع را برای اینده ای تحقیقات که همان فراموشی قضیه از اذهان عامه مردم باشد سپرده و تا به امروز ازان و عاملین ان خبری در دست نیست .

مردم ما همیشه ازاین ناحیه رنج برده و میبرد که همیشه یکعده از خایین ملت دست به کارهای ضد انسانی میزند ولی انها محکمه ویا اگرتوانی محکمه انها نیست هویتشان افشا نمی شوند. هرگاه دولت مرکزی با چینین روال ادامه یابد به یقین که حمایت ملت را ازدست داده و سبب رسوایی های بیشتر خواهیم بود.

امروز نه تنها مردم ما به فکر ان نیست که کی از کدام قوم است بلکه به فکرانست که ، کدام شخص میتواند افغانستان را ازاین حالت اسفانگش نجات بدهد.

اربعین حسینی در شهر کویته پاکستان

امروز جمعه مصادف است با اربعین حسنی در شهر کویته پاکستان که شیعیان وعاشقان امام حسین ویارانش  در این روزعزا داری می کند. کویته یکی از شهرهای بزرگ پاکستان است که بزرگترین جمعیت شعیان پاکستان را  درخود جاداده و تمام شعیان جهان از این روز در سرتاسر دنیا به عزا داری می پردازند و به نوحه خوانی وسینه زنی می پردازند.

هر چند سالهای سال است که از این قیام خونین عاشورا میگزرند و لی هر روز این قیام جلا و شکوهی خاص را به خود میگرند و به عظمت و بزرگی ان افزوده می شوند و این قیام در زمان اتفاق افتاد که بی عدالتی، ظلم و ستم در اوجش قرارگرفته و هر روز افزودی میگرفت و دامنه ای ان هر روز بیچاره گان را در کام خود فرومیبرد و همین استبداد به حدو حسر خود رسیده بودکه  امام و یارانش را وادار به قیام کرد تا بتواند باین قیام و ایستاده گی درمقابل نظام فاشیستی و لشکر به حد واندازه ای یزید و یزیدیان بیستد و مانع پیشرفتش بیش از ین شوند. وبه جهان و جهانیان  و قانون های فاشیستی جهان درس عبرت و انسانیت بدهند تا دراینده تاریخ ،چینین ظلم واستبداد تکرار نگردند.

مراسم عزا داری اربعین درکویته پاکستان همرا ه با سینه زنی و زنجیر زنی همراه بود ه و بعضن هم با کاردی زنی نیز می پردازند و ازین روز باعظمت و باشکوه  استقبال میکند.